از تفکر مخرب و برنامه های طالبان غافل نشویم
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۰۱۹۲۷
محمد حسین بنی اسدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس سیاست خارجی در یادداشتی برای جماران نوشت:
خاورمیانه در آتش و دود جنگ غزه و جنایت و نسل کشی فلسطینیها توسط اسرائیل می سوزد. همزمان وجدان های آگاه و منصف فریاد دادخواهی و عدالت طلبی برای توقف این درگیری نامتوازن را در جهان سر می دهند، اما این تحولات نباید باعث شود ما از آنچه که در مرزهای شرقی و قلمرو طالبان می گذرد غافل باشیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طی یک ماه گذشته چند تحول مهم در ارتباط با طالبان در منطقه صورت گرفته ست که هر کدام از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در عین حال گواهی بر ناهماهنگی و نا همراهی کشورهای منطقه در ارتباط با طالبان محسوب می شود:
۱-تصمیم پاکستان به اخراج قریب ۱/۷ میلیون پناهنده افغانی غیر مجاز در پاکستان.
این روند با اظهارات نخست وزیر موقت پاکستان دایر بر افزایش۶۰ در صدی عملیات تحریک طالبان پاکستان(T.T.P) از زمان بازگشت طالبان به قدرت در کابل علنی شد. به گفته نخست وزیر موقت پاکستان این گروه در افغانستان دارای پایگاه است و اسلام آباد رسما به کابل گفته که بین پاکستان و T.T.P یکی را انتخاب کند.
بعد از نخست وزیر موقت پاکستان نماینده ویژه این کشور در امور افغانستان آقای آصف علی درانی نیز گفت که حدود ۶ هزار شبه نظامی تحریک طالبان پاکستان در افغانستان حضور دارند و از آنجا حملات خود را در مناطق مرزی و نیروها امنیتی و مردم پاکستان طراحی و اجرا می کنند. به گفته مقامات رسمی پاکستان T.T.P مدتی است که سازمان خود را بر اساس الگوی طالبان افغانستان تنظیم و پاکستان را به ولایت های مختلف تقسیم کرده است
۲-سفر هیئت ۳۰ نفره طالبان به ریاست ملا برادر معاون اقتصادی رییس الوزرا به تهران. به گفته دفتر ملا برادر این سفر به دعوت ایران صورت گرفت و در آن چند سند نیز به امضاء رسید و برای ملا برادر امکان سفر به اصفهان و چابهار و دیدار از سفارت افغانستان در تهران هم فراهم شد .
۳-نشست مخالفین طالبان به میزبانی «حزب روسیه عادل» و با شرکت احمد مسعود و برخی چهره های مختلف طالبان در مسکو که با اعتراض طالبان روبه رو شد.
۴-یازدهمین نشست امنیتی هرات با عنوان بازخوانی افغانستان - راهکارهای متفاوت با حضور شماری از چهره های مختلف طالبان از جمله اسماعیل خان به مدت دو روز در تاجیکستان که در آن وضعیت کنونی و آینده افغانستان مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
تصمیم نهایی پاکستان به اخراج حدود دو میلیون پناهنده غیر مجاز و حضور اعضای تحریک طالبان پاکستان در افغانستان مشکل عمده ای را بر سر روابط دو کشور قرار داده است و بر خلاف تصور اسلام آباد بر اختلافات قبلی از جمله عدم به رسمیت شناختن خط مرزی دیوراند توسط کابل و بالا بردن التهاب قومیت پشتون افزوده است.
پاکستان که پدر خوانده طالبان محسوب می شود و افغانستان را عمق استراتژیک خود می داند، اکنون با بحرانی بزرگ مواجه است که آن را از زمان استقلال تا کنون یکی از بالفعل و بالقوه ترین چالشهای امنیت ملی و تمامیت ارضی خود می داند. بدیهی است پرداختن به آن بحث مستوفایی را می طلبد. طبعا عامل پشتون نقش برجسته ای در این قضیه ایفا می کند و بعد قومیت و ملی گرایی پشتون یکی از بزرگترین چالش ها برای پاکستان به ویژه قوم پنجابی که اسکلت و استخوان بندی ارتش و جامعه پاکستان را تشکیل می دهد به وجود خواهد آورد .
در ارتباط با ایران، هم تهران و هم کابل بر اساس اهدافی گام های خود را بر می دارند. طالبان محصور در خشکی امیدوار است که با استفاده از مسیر ترانزیتی ایران امیال اقتصادی و اهداف تجاری خود را برآورده کند و فعلا رنگ و بوی ایدئولوژیک را علنی و محوری نسازد. گرچه برخی اوقات آثاری از این اختلاف ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی آشکار می شود؛ از جمله وبسایت «المرصاد» رسانه تبلیغاتی اداره استخبارات طالبان در نهم شهریور۱۴۰۲ شیعه را «ضاله و باطل» دانست و از مسلمانان خواست که خود را از این فرقه گمراه کننده نجات دهند.
جمهوری اسلامی نیز در دوره هایی محدود سیاست هایی را در قبال طالبان اتخاذ کرده و در جهت تحقق آن گام بر می دارد؛ غافل از اینکه محور عمده مورد نظر طالبان در روابط با ایران رنگ و بوی ایدئولوژیک دارد که به موقع خود بروز و امکان برانگیخته شدن احساسات و در نتیجه بسیج توده های سنتی و مذهبی برای تقابلی خونین مشابه صفوی و عثمانی را در خاطر تداعی می کند.
برخی مسئولان ایرانی ظاهراً اظهاراتی در جهت تحکیم و تقویت طالبان بیان می کنند که در تعارض با منافع ملی ایران است. از جمله آقای حسن کاظمی قمی نماینده رئیس جمهور و سرپرست سفارت در کابل گفته «تحریم های اعمال شده علیه طالبان یکی از موانع و مشکلات جدی است و سازمان ملل باید اقدامات و ترتیبات موثری برای حل و رفع آن فراهم کند .»
اما حوزه کشورهای همسایه آسیای میانه به ویژه تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و دور تر از آن نواحی مسلمان نشین روسیه نیز از سپهر سیاست منطقه ای طالبان پنهان نیست. بدیهی است این کشورها نیز با درک اهداف طالبان با نیروهای افغانی ضد طالبان در ارتباط و به پشتوانه روسیه برای مواجهه با هر گونه خطر احتمالی طالبان پشتگرم و امیدوارند.
در مجموع تفکر مخرب طالبان را نوعی سرطان برای افغانستان و منطقه می دانم و معتقدم به هیچ وجه نباید به تقویت و تحکیم پایه های طالبانی که امروز در حاشیه است کمک کرد . پاکستان که در واقع پدر خوانده طالبان محسوب می شود، در این برهه فریادش از دست این گروه ارتجاعی به آسمان رفته و امنیت و یکپارچگی خود را در معرض تهدید می بیند. دیگر کشورهای منطقه هم از تیررس تهدیدات طالبان در امان نمانده اند. در نتیجه با توجه به جمیع جهات تهران باید بداند که تقویت پایه های طالبان در افغانستان در جهت منافع کلان و دراز مدت ایران نیست و نباید به استحکام قدرت این گروه منحرف کمک کند.
بدیهی است چنانچه در آینده طالبان با جمهوری اسلامی با هر عنوانی(آب ، عقیده، مرز، موادمخدر، امنیت، تاریخی، قومیتی و...) در گیر شود هیچ کشوری از ایران حمایت نخواهد کرد .
فعالیت هایی که طالبان در منطقه و جهان در جهت اعمال حاکمیت، با هدف به رسمیت شناخته شدن از خود نشان می دهد نمایانگر عدم اتحاد و سیاست مشترک و هماهنگ کشورهای منطقه در قبال این غده سرطانی عقب مانده و ناقض حقوق بشر است . در نهایت این کشورها روزی ناچار به پرداختن کفاره آن خواهند بود .
اکنون توجه همه کشورهای جهان متوجه خاورمیانه و بحران غزه شده، اما تهران نباید از جنوب آسیا که کانون بالقوه بحران و درگیری است، غافل شود. موقعیت جغرافیایی جنوب آسیا برای چین، هند، پاکستان، روسیه، آسیای میانه به ویژه ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نباید از منظر تهران تحت الشعاع هر بحران یا تحول منطقه ای قرار گیرد. طالبان را نمی توان دوست دایمی یا حتی مصلحتی به حساب آورد؛ در نتیجه هر گونه تقرب با آنها به منزله عشقی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود، به حساب می آید.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی طالبان ایران و افغانستان ایران و طالبان انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی ویژه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۰۱۹۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه فرهیختگان، روز یکشنبه ۹ اردیبهشتماه در گزارشی با عنوان «تفاوتی بین استراتژی امارت با دوران غنی نیست» به موضوع عدم پرداخت و رهاسازی کامل حقابه سیستان توسط طالبان حتی در این روزهای پربارش پرداختیم. این در حالی است که علیرغم تمام هشدارها درباره وضعیت وخیم آبی در جنوب شرق ایران که ناشی از مسدود بودن راههای آبی به این قسمت است، همسایه شرقی همچنان در حال انجام پروژههای آبی روی رودخانههاست. به همین منظور عملیات تکمیل پروژه سد «پاشدان»، از سدهای بزرگ افغانستان در مرز با ایران و در مسیر هریرود، با حضور ملا عبدالغنی برادر، معاون نخستوزیرو عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان در هرات آغاز شده است. کارشناسان حوزه هیدروپلیتیک معتقدند که با ساخت و بهرهبرداری از این سد در بالادست هریرود، تنش آبی در ایران و ترکمنستان تشدید خواهد شد. در همین رابطه با محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید.
ردپای هندوستان در هریرود
با توجه به اینکه مناقشه رودخانه فرامرزی هریرود با تکمیل سدهای و کانالها در بالادست افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد، این مناقشه و بهخصوص سرمایهگذاری هندوستان در حوضه هریرود و پروژههای آتی شان مورد توجه خواهد بود. محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران و عضو هیات اندیشهورز هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب بنیاد نخبگان کشور درباره این مناقشه گفت: «بهطور کلی شاید بشود سرمایهگذاری هند در پروژههای آبی و غیرآبی افغانستان را در میراث استعمار جستوجو کرد؛ وقتی تاریخ هند بهخصوص یک قرن اخیر را مرور میکنید تا سال ۱۹۴۷ مستعمره بریتانیا بود و بعد با هند چندپاره مواجه شدیم که به کشور هند و پاکستان و بعدها پاکستان شرقی (بنگلادش) تقسیم و سبب مناقشات متعددی همانند مناقشه حلنشده کشمیر میشود. از همین رو با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مهار آب فرامرزش دارد باعث شد این کشور بهجدیت سراغ سرمایهگذاری روی مهار این منبع برود و عملا بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرمهای فشار ایجاد کند. به هر حال افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی و عوامل سیاسی-اجتماعی در این منطقه را در سیاستهای هیدروپلتیکی که با توجه به موقعیت بالادستی که در چهار حوضهاش دارد میتواند پیش ببرد. البته موضوع فقط مربوط به ایران نیست؛ رودخانه فرامرزی کابل که در نزدیکی آتوک در پاکستان به رود سند منتهی میشود، خودش پتانسیل مناقشه آبی عظیمی را دارد. جالب است که همین مناقشه هم شاید به تعیین مرز استعماری خط ریورند ۱۸۹۳ برگردد که بریتانیا برای در امان ماندن هند شرقی از نفوذ شوروی به قبایل پشتون خودمختاری داد، حتی ردپای بریتانیا در مناقشه هیرمند بهوضوح قابل مشاهده است. جایی که مرز سیستان درونی و بیرونی را گلداسمیت بریتانیایی تعیین میکند و خاوریترین دلتای رودخانه هیرمند را بهعنوان مرز بین دو کشور قرار میدهد. گذشته از ردپای ناخجسته استعمار؛ هند با تقریبا دو میلیارد دلار پنجمین کشوری است که بیشترین سرمایهگذاری را در پروژههای آبی و غیرآبی افغانستان انجام داده؛ از بورسیه تحصیلی بگیرید تا استخراج معادن و.... اما در زمینه پروژههای آتی، نمیخواهم به این موضوع ورود کنم که امارت اسلامی بهجدیت دنبال این است که با مهندسی اجتماعی تحت پروژههایی همچون «قوشتپه»، مهاجران اخراجی پاکستان را در «آمودریا» که منابع دستنخورده عظیم انرژی را دارد بارگذاری کند، فقط میخواهم از یک پروژه دیگر تحت عنوان TAPI بگویم که به دلایل ناامنی در افغانستان به تعویق افتاده بود. درباره اهمیت این پروژه همین کافی است که بوش زمان حمله به افغانستان میگوید تکمیل استراتژی جنگ ما تکمیل پروژه تاپی است که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال بدهد و هدفش تامین سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به جنوب آسیاست.
همین چندروز قبل آقای «آمانوف»، رئیس اجراییه شرکت خط گاز تاپی، در مجمع سرمایهگذاری انرژی ترکمنستان در پاریس اعلام کرد که ترکمنستان به تکمیل بخش خود از پروژه لوله گاز تاپی متعهد است. ضمنا این نگرانی هم وجود دارد که این لوله گاز جایگزین مسیر طرح خط لوله گاز صلح بین ایران و پاکستان و هند هم باشد، یعنی عملا علاوهبر اینکه منابع آب را مهار میکند بهجد دنبال این است که وابستگیاش را به منبع انرژی ما کم کند. به نظرم پرواضح است که به سرانجام رساندن این پروژهها موقعیت ویژهتری در مذاکرات به طرف افغانستانی میدهد.
ماجرای ابرپروژه سد سلما در بالادست رودخانه هریرود
این پژوهشگر درباره ابر پروژه سد سلما که کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا پروژه سد سلما با حمایتهای این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد گفت: کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا، پروژه سد سلما با حمایتهای این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد، ولی به دلیل ناآرامیهای داخلی فراز و فرودهایی داشت تا نهایتا در دوران رئیسجمهور غنی در ۱۳۹۵ با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیونی هند به بهرهبرداری رسید. جالب است که نخستوزیر، آقای مودی قبل از افتتاحیه بند سلما به ایران میآید و توافقنامه چابهار را امضا میکند و هنوز بعد از سالها خلف وعده کار واقعی انجام نشده است. همچنین در مراسم افتتاحیه سد سلما میگوید: «این پروژه راه صلح برای همگان را انتخاب کردم.»
شاید کسی با این نکته موافق نباشد و نگاهم به مناقشات بین کشورها کمی رئالیستی است، اما به این روند باید دقت کرد. استعمار کهن روزگاری هند را با ابزار زور و حمله نظامی تسخیر کرد و امروز فقط شیوه استعمار متفاوت شده و با مصادره واژه صلح و استخدام مجریان، همان شیوه قبلی را در کشورهای دیگر دنبال میکند. واقعیت این است که سایه استعمار همچنان هم بر سر مسائل و رفتارهای دولتها حاکم است و اصطلاحا «استعمار پوست انداخته» و حال «استعمار نوین» به شیوهای دیگر به دنبال تسلط و نادیدهگرفتن حق ملتهاست.
در عصر حاضر اگر کمی حواسمان جمع باشد متوجه میشویم که استعمار فرانو چطور بر باور و منش ملتها و هویتشان بهطور نامحسوس و بدون اینکه خود استعمارگران یا حتی مجریان بومی حضور مرئی داشته باشند چنگ میزند تا مناقشات آبی و غیرآبی را تشدید کند. شاید اهمیت دیپلماسی عمومی در مناقشه آبی مثل مناقشه هیرمند و هریرود در گذر زمان با تکمیل کانال و بندهای انحرافی و وابسته کردن جامعه محلی بالادست به این منبع حیاتی روشنتر شود؛ در زمانی که عملا ماهیت مناقشه از دولت-دولت به دولت-مردم شیفت پیدا کرد.
واقعا نمیخواهم شرایط را اورژانسی نشان بدهم. چون اولین کاری که در این شرایط میکنیم تراشیدن پروژه اورژانسی با پول بیتالمال است. در واقع میخواهم توجه کنیم که در آستانه حذفشدگی قرار داریم و مورد هجمه استعمار آبی هستیم و امروز هیچ چیزی مثل عنصر زمان مهم نیست.
حقابه تاریخی هیرمند تقلیل پیدا کرده است
مناقشه آبی میان دو کشور، قدمتی به تاریخ افغانستان دارد و در سالهای اخیر به بحرانی جدی تبدیل شده. جلالی درباره رهیافت برون رفت از این شرایط تضاد منافع گفت: «نگرانی عمیق این است که کشورهای دیگر در نتیجه پرداختن صحیح به شکستهای دیپلماسی آبی شان در گذشته و بازتعریف نحوه همکاری درمورد مسائل آبهای فرامرزی، راهی برای آینده دیپلماسی آبی شان ترسیم کرده اند و سوال این است که آیا ما به این درک رسیدهایم که اگر بگوییم «در دیپلماسی آب چندان موفق نبوده ایم» متهم به تحریف واقعیت نشویم؟ البته موافقم که فضا آنچنان هم تاریک نبوده و نیست؛ اما اگر بپذیریم حقابه تاریخی معاهده هیرمند در صد و اندی سال و در طول تاریخ روابط بین دو کشور ایران و افغانستان تقلیل پیدا کرد تا نهایتا به ۱۶ درصد رسید یا طی دوران تکمیل سد انحرافی کمال خان، که هرچند تلاشهایی شد و حتی اخیرا دکتر ظریف هم در مصاحبه شان اذعان داشتند که با علم به اینکه سد انحرافی کمال خان برای منحرف کردن سیلاب است و حقیقتا هم همین است، وارد گفتگو شدند، اما بلاخره باید بپذیریم که علی رغم تلاشهای دستگاه دیپلماسی، نتوانستیم احداث این بند را به تعویق بیندازیم و سد انحرافی کمالخان تکمیل شد.
سوال اساسی این است که مصر چگونه در مناقشه رود نیل با اتیوپی و سودان توانست سالها احداث سد رنسانس (النهضه) را به تعویق بیندازد؟ از چه ابزارهایی استفاده کرد؟ از سد کمال خان که گذشت، اما قرار است برای سد بخش آباد روی سرشاخه فراه رود در آینده چه اتفاقی بیفتد؟ چه ابزارهایی برای به تعویق افتادن احداث سد بخش آباد -که میخی است بر تابوت کمارفته سیستان- داریم؟ نکته اساسی این است که حتی افغانستان با اندوخته تجاربش فارغ از اینکه چه دولتی و حکومتی مستقر باشد مشخص کرده راهبرد هیدروپلیتیکی اش در مواجهه با مناقشات با همسایگانش چیست. اما ما با توجه به وضعیت هیدروپلیتیکی خاصی که داریم و در جایی بالادستی، در جایی میاندست و در جایی پاییندست هستیم و تک تک این رودخانههای فرامرزی چالشها و بازیگران متعدد خودش را دارد، چه راهبرد هیدروپلیتیکی و ابزار قدرتی داریم؟ مثلا روی هم همین رودخانه هریرود در قسمت پایین دست با ترکمنستان چالش جدی بازسازی کانال «قرهقوم» را داریم یا راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی را داریم.
در قسمت بالادست با طرف افغانستانی با توسعه یکجانبه سد و کانال هایش بدون توجه به آب مورد نیاز پایین دست مواجهیم و حتی هیچ توافقنامهای روی این رودخانه فرامرزی با افغانستان نداریم. ما هنوز مشخص نکرده ایم چه دکترین هیدروپلیتیکی خاصی برای این حوضههای فرامرزی داریم. همچنین اخیرا در لحظات آخر بعد از سالها گزارش کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه با تصویب بند الحاقی ۱ ماده ۳۹ موافقت کرد که «نقشه راه دیپلماسی آب در چهارچوب دیپلماسی کلان کشور» تهیه شود؛ ضمن اینکه آیا این هم سندی است که قرار است به بایگانی برود یا سندی است که درنهایت قرار است یک دکترین برا حوضههایی با چالشها و بازیگران متعدد تجویز کنیم؟ در دکترین ما نسبت دیپلماسی انرژی ما با مناسبات و تعاملات هیدروپلیتیکی آبهای فرامرزی قراره دیده میشود؟ فرهنگ چطور؟ ترانزیت چطور؟ چابهاری که کانون رقابت هند و چین است؟ آیا با هند ادامه بدهیم که ۸ سال بدعهدی مکرر کرده آن هم با ۸۵ میلیون دلار؛ در چنین پروژه راهبردی، نمیبایست چند میلیارد دلار قرارداد باشد؟ اینها فقط سوال است.
توقع دارید حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا را داشته باشیم؟
این پژوهشگر درباره میزان حقابهای که این روزها رهاسازی شده گفت: «اجازه بدهید این نکته را هم یادآوری کنم؛ ما هم حقیقتا خوشحالیم از اینکه اندک آبی از حقابه ایران را دریافت کردیم ولیکن اینکه در تریبون رسمی یک نهاد رسمی اعلام میکنیم تا این لحظه اینقدر از حقابه هیرمند رهاسازی شد، این ابزار قدرت است؟ این دیپلماسی عمومی است؟ واقعا هم شاید توقع داشتند ما حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا در جام جهانی ۱۹۹۸ را تجربه کنیم!
وقتی ابزارهای قدرت مصر در تعویق احداث سد رنسانس را بررسی میکنید که چه کرد، یکی از ابزارهای بسیار مهمش همین بهکارگیری صحیح از دیپلماسی عمومی بوده است. ولی ما از این ظرفیت کمنظیر دیپلماسی عمومی بهدرستی استفاده نمیکنیم.
شاید زمانی سازش مبتنیبر مذاکره «برد-برد» حداقل در سطح فکری ایده جذابی بوده تا به یک نتیجه دوجانبه سودمند برسیم؛ اما واقعیت جهان امروز حقیقتا متفاوت شده است. کشورها اصولا حاضر نیستند در مذاکراتشان سهم برابر یا کمتری از طرف مقابل برای ملتهایشان بگیرند. ما باید تجدید نظری در رویکردهایمان در مذاکرات داشته باشیم و باید به این بیندیشم که چطور در مذاکرات میتوانیم یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خودمان و خوب برای دیگری ایجاد کنیم.
منحیثالمجموع فکر میکنم فیصله دادن به اثرات هیدروهژمونی در حوضه آبریز بینالمللی هریرود که بین چند کشور مشترک است و علیالخصوصانگیزه کشور بالادستی مثل حکومت امارات اسلامی که حاکمیت مطلق سرزمینی و توسعه یکطرفه رودخانهها را بدون توجه به پیامدهای آن در کشورهای پایین دست در پیش گرفته، حقیقتا مسیری صعبالعبور است؛ بهویژه اینکه روشن است سیاستهای دولت نوپای طالبان در راستای توسعه زیرساختهای آبی و ساخت سد و تکمیل کانالها به درهمتنیدگی این مناقشه خواهد افزود.
از طرفی دیگر این را هم در نظر داشته باشید که تقریبا جهان در حال تجربه سومین انتقال قدرت است. هرچند ایران همیشه در چنین بزنگاههایی در طول تاریخ تحت فشار بوده است؛ اما بخشی کوچکی از رهیافت را شاید در پاسخ به این سوال بشود جستوجو کرد که راهبرد کلان ما در این شرایط گذار نظام بینالملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بینالمللی است، آیا این است که باید در تنهایی استراتژیک به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران، از طریق چندجانبهگرایی و ائتلافسازی مبتنیبر همکاری راهبردی به استقبال این جهان پساقطبی برویم؟ و حالا در سطوح پایینتر، چطور این کلان راهبردمان، قرار است توسعه پایدار و امنیت آبی را برای ما به ارمغان بیاورد تا دچار خفگی هژمونی نشویم؟! و چطور میشود به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشه آبی دست بزنیم تا در این حوضه آبریز فرامرزی فضاها را دوباره پیکربندی و تفسیر کنیم. حقیقتا نمیدانم که آیا روزگاری میرسد که بتوانیم موقعیتی را با ابزارهای قدرتمان ایجاد کنیم که در مذاکرات آبی مان یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خود و خوب برای دیگری ایجاد کنیم یا خیر. امیدوارم.